دل نوشته

خط خطی های ذهن پریشان من 1

وقت رفتن

ندانم، ندانم، ندانم تو کجایی

ندانم، ندانم، که کنون در چه حالی

ندانم، نخواهم که بدانم

که کنون یار که هستی

با که نشستی

وقت رفتن دلم را هدیه دادم

گلی به رسم عاشقانه دادم

وقت رفتن چشمام گریه می کرد

چشمانم را به تو یگانه دادم

وقتی رفتی، این دلم تو سینه

فریاد می زد که آخه خون و اسیره

وقتی رفتی مرغ عشق توی خانه

می گفت “وقتی یکی رفت اون یکی می میره”

وقت رفتن دلم را هدیه دادم

گلی به رسم عاشقانه دادم

وقت رفتن چشمام گریه می کرد

حکایت ابر بهارُ شکوه می کرد

وقتی رفتی صدا بی تو ندا شد

خنده های عاشقی، گریه های بی صدا شد

وقتی رفتی که گلها شکوفه می کرد

امّا با رفتنت خزان بی انتها شد

وقت رفتن دلم را هدیه دادم

گلی به رسم عاشقانه دادم

وقت رفتن چشمام گریه می کرد

دلم از ته سینه، تو را بهانه می کرد

نمایش بیشتر

کیارش هوشمند

وکیل پایه یک دادگستری و استاد دانشگاه، دانش آموخته دانشگاه تهران

نوشته های مشابه

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

همچنین ببینید

بستن
دکمه بازگشت به بالا
بستن