مقاله

هر ایرانی یک دیکتاتور!

در طول 40 سال گذشته، رژیم جمهوری اسلامی یکی از مسایلی را که به نحو احسن به نفع خود برداشت کرده است، عدم اتحاد میان ملت است. بارها و بارها شنیده ام و گفته ایم که چرا اپوزوسیون با یکدیگر متحد نمی شوند؟ اما هرگز به بعضی مسایل پیش پا افتاده پشت پرده این موضوع فکر نکرده ایم:
نخست: ما ایرانی ها همواره «من» هستیم، ما یاد نگرفتیم که «همه چیز را همه کس داند»، «من» همه چیز دان ما همان پاشنه آشیلی است که جمهوری اسلامی به خوبی از آن بهره برداری می کند، ما همه در آن واحد ام القرای علوم هستیم و گویی هنوز در دوران پورسینا هستیم که یک فرد بتواند تمام علوم را یکجا فراگیرد، «من» پلیس، مهندس، پزشک، وکیل، سیاستمدار، خواننده و خلاصه همه فن حرفیم و حتی کسیکه در رشته ای تخصص دارد را هم به سادگی به سخره می گیریم و سپس با جمله: «خوب دستش را رو کردم» یا «دیدی ادعاش می شد در برابر من دوام نیاورد» خود را فاتح و سربلند میدان فرض می کنیم. همین «من» حتی در آداب حزبی و گروهی ما نیز جلوه دارد و هیچ حزبی نیست که حزب دیگری را قبول داشته باشد و ببینید چه تعداد حزب سیاسی با هدف مشترک در داخل و خارج از کشور داریم، صرفاً برای اینکه نمی توانیم کنار یکدیگر باشیم و از «نمی دانم» استفاده کنیم. در دنیای متمدن نهایتاً تعداد احزاب به تعداد انگشتان دست نمی رسد اما ما هر کدام یک حزب هستیم.
دوم: شکی نیست که رژیم آخوندی، یکی از اقلام صادراتیش، اپوزوسیون نماها هستند تا بیشتر و بیشتر میان افراد اپوزوسیون شکاف ایجاد کنند. این افراد گرچه کم نیستند اما توجه به یک نکته در اینجا مهم است: جمهوری اسلامی با گذشت 40 سال از انقلاب منحوسش همواره مورد نقد و انتقاد ما است که چرا عفو عمومی اعلام نکرده و چرا هنوز دادگاه انقلاب وجود دارد، اما نگاهی به خودمان: هر کس به هر دلیلی بخواهد گامی بردارد، فوراً گذشته آن شخص را بر سرش آوار می کنیم که برای نمونه او که روزی از اصلاح طلبان بوده، چرا امروز ادای اپوزوسیون در می آورد؟ آیا این تفکر با تفکر جمهوری اسلامی تفاوتی دارد؟ تفکری که در آن همه دشمن ما هستند و همه مزدور و جیره خوار هستند الا «من»؟ بسیار خوب می شود اگر به جای گذشته فرد، به حال او نگاه کنیم، بعضی از افراد مشخصاً هنوز بر درستی انقلاب صحه می گذارند و هنوز معتقدند باید به زعم ایشان به «به دوران طلایی امام» بازگشت کع از این دست در بی بی سی فراوان می بینیم ولی عده ای آمده اند و خارج شده اند و راهی دیگر می پیمایند. به نظر نگارنده این سطور، مسیح علینژاد، زنی استوار است و اگر هر گذشته ای داشته است، امروز اما دغدغه ایران دارد و می داند که تنها راه گذار از جمهوری اسلامی و براندازی است، اما آنهایی که در برابرش گارد گرفته اند و مانند جمهوری اسلامی سخنانی می رانند که باعث تفرقه افکنی بیشتر و شادمانی بیشتر جمهوری اسلامی می گردد، آیا خود این اشخاص را نمی توان مزدوران جمهوری اسلامی دانست؟ چه سودی از اینکه همه را ناخودی و غیرخودی بدانند و فقط خودشان خودی باشند متصور است، مگر اینکه در پی آن هستند که منافع شخصیشان را تامین کنند؟
به هر روی، سخن امروز ما، سخن گذار از تمام عادات و آداب بد گذشته است که اگر چنین نباشد، «آش همان آش و کاسه همان کاسه» خواهد بود. بیایید بلوغ خودمان را به نمایش بگذاریم، بیایید ما عفو عمومی را میان خودمان جاری سازیم و سپس در کمال احترام با پذیرش نظر مخالف، اقدام به نقد هم کنیم که تنها راه تضمین کننده عدم شکست در فردای ایران، چند حزبی شدن کشور و تحمل نظر مخالفان خواهد بود.
وکیل هوشمند رحیمی 18/11/1397

 

 

 

 

 

 

نمایش بیشتر

کیارش هوشمند

وکیل پایه یک دادگستری و استاد دانشگاه، دانش آموخته دانشگاه تهران

نوشته های مشابه

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

دکمه بازگشت به بالا
بستن