مقاله

اتحاد اپوزوسیون، از حرف تا واقعیت

کراراً در نوشته های نگارنده این سطور ذکر گردیده است که سیاست عالم واقع گرایی (رئالیسم) است و نه مطلوب گرایی (ایده آلیسم). یکی از بزرگترین مشکلاتی که ایرانیان همواره در طول تاریخ با آن دست به گریبان بوده اند، خصوصاً در تاریخ معاصر، تک حزبی بودن کشور است و این آفت خانمانسوز سبب گردیده است تا ما تحمل حرف مخالف را نداشته و مدام در پی برچسب زدن و تخریب یکدیگر باشیم. از سوی دیگر، واژه «نمی دانم» در فرهنگ ما یک تابوی بزرگ است و کمتر کسی را می بینیم که صرفاً در حوزه تخصصی خود اظهار نظر کند. در حال حاضر صرفاً در داخل کشور بالغ بر 90 حزب ثبت شده اند که البته برای اهل اندیشه و صاحبنظران این تنها یک معنا دارد و آن هم این است که در عمل هیچ حزبی وجود نداشته و همه صرفاً شاخه های حاکمیت هستند؛ نگاهی به نام این احزاب موید این سخن می باشد؛ این در حالی است که در کشورهای پیشرفته تعداد احزاب به سختی به تعداد انگشتان دست می رسد.

از سوی دیگر همواره این نقد متوجه افراد اپوزوسیون اعم از احزاب، سازمان ها و اتحادیه های خارج از کشور بوده است که چرا با یکدیگر متحد نمی شوند. بلی، دشمن واحد ما جمهوری اسلامی است اما این گفته که «دشمنِ دشمنِ من، دوست من است» چندان هم در اینجا مصداق نمی یابد و ایرانیان یک بار برای همیشه باید تکلیف خود را با افرادی که به زعم نگارنده اپوزوسیون ملت هستند و نه رژیم جمهوری اسلامی یا هر حاکم دیگری مشخص کند، چه اینکه تاریخ ایران به همان میزان که غنی از میهن پرستانی است که جانشان را در راه ایران فدا کرده اند، اما کم نیستند افراد خائن و وطن فروشی که مردم آزاده را به زر و زور فروخته اند.

برای اینکه اتحاد میان اپوزوسیون شکل بگیرد معیارهایی مد نظر است که باید طرفین به آن مومن باشند و به عبارت بهتر ایران و سرفرازی آن برایشان در اولویت باشد. این معیارها عبارتند از: تمامیت ارضی ایران، پرچم ملی ایران، سکولاریسم یا همان جدایی دین از سیاست (این اصطلاح با لائیسیته متفاوت است و بحثی مفصل می طلبد، اجمالاً در اینجا متذکر می گردد که در سکولاریسم دین موضوعی کاملاً شخصی است و افراد حق شناخته شده دارند به نام «حق آزادی دین» اما در لائیسیته هرگونه نماد دینی و گرایش دینی ممنوع است)، دستیابی به آزادی اعم از مدنی و سیاسی و اجتماعی و غیره، پذیرش بی چون و چرای اعلامیه جهانی حقوق بشر و اسناد مرتبط با آن از جمله کنوانسیون حقوق کودک، کنوانسیون رفع تبعیض علیه زنان، سند 2030 و سایر اسناد از این دست و نهایتاً پذیرش این مهم که سرنوشت کشور در فردای براندازی توسط تک تک افراد ملت تعیین می شود.

در این میان گروه مجاهدین خلق بارها اعلام کرده اند که تا زمانیکه قدرت را در اختیار نگیرند دست از مبارزه نخواهند کشید و البته هنوز از گذشته سیاه خود و دست داشتن در عملیات هایی علیه ایران و یا بمبگذاری هایی که منجر به کشته شدن هم میهنان بی گناه شده است پوزش خواهی ننموده اند. ایشان البته در میان مردم نیز پایگاه چندانی ندارند اما با اعتقاد ایشان به اینکه اسلام باید در سیاست دخالت داشته باشد،  عملاً موضوع اتحاد با ایشان منتفی است.

گروه های چپ که در چند سال اخیر با یکدیگر به ائتلافی دست یافته اند، و کیست که فراموش کند که ایشان با دست به اسلحه بردن نقش پر رنگی در پیشبرد اهداف شورشیان 57 داشتند، حال با صدور بیانیه هایی به مردم، مدام ایشان را از براندازی و گذار از جمهوری اسلامی بر حذر می دارند و معتقدند که با اصلاحات باید پیشرفت. در پاسخ باید از ایشان پرسید ساختمان پلاسکو که آتش گرفت و ریخت آیا قابل اصلاح و بازسازی است؟ یا باید کلاً محل آن را گودبرداری کرد و مجدداً ساختمانی نو بنا کرد؟ وانگهی اصلاحات گران از سال 1376 در ایران مشغول هستند و ثابت شده است که در عمل جای هیچ اصلاحی نیست چراکه ریشه تمام مشکلات ما در «جمهوری اسلامی» و «ولایت فقیه» خلاصه می شود که باید از اینها گذشت، اصلاح نیم بند قانون اساسی موجود نیز راهگشا نیست برای ویرانه ای که در بطول بالغ بر 40 سال گذشته از ایران ایجاد کرده اند. پس در عمل نمی توان با ایشان اتحادی داشت به این دلیل واضح که ایشان به پیش نیاز معیارها که براندازی و گذار از رژیم است اعتقادی ندارند.

سلطنت طلبان نیز از دایره اتحاد خارج هستند چرا که ایشان معتقدند حکومت باید در دست یک شخص باشد و هموست که تعیین می کند چه سیاست هایی باید در کشور پیاده شود. ناگفته پیداست که این افراد دموکراسی و ارزش های مردم سالاری را نادیده می انگارند و به سیاق جمهوری اسلامی، در پی تقدس گرایی و مقدس سازی شاه آینده هستند که وی مصون از هرگونه نقد و اشتباه است و کیست که نداند که حکومت فردی منجر به دیکتاتوری می شود، خواه نام آن دیکتاتور رییس جمهور باشد یا رهبر یا رفیق بزرگ یا شاه یا هر نام دیگر.

عده ای از جمهوری خواهان نیز از دایره خارج هستند، چرا که ایشان معتقدند مردم صرفاً باید به جمهوری رای بدهند و اگر فرض کنیم در فردای براندازی مردم به سامانه پادشاهی رای دادند ایشان از اکنون ساز خود را برای اینکه بر طبل تقلب بکوبند کوک نموده اند. این افراد به جای تمرکز بر دشمن واحد که جمهوری اسلامی است منعطف بر مسائلی دیگری چون ستیز با دوستداران و هواداران شاهزاده رضا پهلوی و خاندان ایران ساز ایشان نموده اند، گویی هنوز می خواهند راه شورشیان 57 را ادامه دهند، غافل از اینکه این کار تنها آب را به آسیاب جمهوری اسلامی می ریزد تنها رژیم است که از این شکافی که ایشان ایجاد می کنند نهایت استفاده را می برد. پس دو معیار دموکراسی و احترام به خواست مردم در تعیین سرنوشت توسط ایشان نادیده انگاشته می شود.

فدرالیست ها نیز نمی توانند وارد این اتحاد شوند، چرا که ایشان در واقع راه را برای تجزیه ایران هموار می کنند و به تمامیت ارضی کشور اعتقادی ندارند. گذشته از آن حکومت فدرال در جغرافیای ایران قابل پذیرش نیست و نمونه هایی که ایشان می آورند همگی در جغرافیایی متفاوت و از به هم پیوستن چند کشور کوچک یا بزرگ ایجاد شده اند. توضیح آنکه در فدرالیسم این امکان برای هر ایالت وجود دارد که هر زمان که اراده کند از اتحادیه خارج شود و می بینیم که در آمریکا این روزها ایالات گوناگونی به محض نارضایتی تهدید به خروج از ایالات متحده می کنند. یکی از مغالطه هایی که بعضاً توسط ایشان صورت می گیرد بحث «آموزش به زبان مادری» است که در هیچ سند بین المللی به آن اشاره نشده است، بلکه آنچه اشاره شده و مورد تاکید قرار گرفته و کاملاً هم امری منطقی است مسئله «آموزش زبان مادری» است که متاسفانه تا به امروز نادیده انگاشته شده است. بنابراین در ما نحن فیه فدرال خواهی، میل به خودمختاری و تجزیه پنهان است که با تمامیت ارضی در تعارض است.

در این میان دو دسته باقی می مانند، یکی پادشاهی خواهانی که معتقد به نظام مشروطه نوین هستند و معتقدند پادشاه به عنوان نمادی برای اتحاد کشور می باشد اما فاقد هرگونه قدرت سیاسی و اقتصادی است و کشور از طریق پارلمان که اعضای آن از میان احزاب موجود توسط مردم انتخاب می شوند مانند کشور سوئد، و دوم جمهوری خواهانی که اعتقاد به تمام معیارهای پیش گفته دارند؛ در واقع تنها وجه تفارق ایشان در وجود یا عدم وجود پادشاه است که این امر البته در فردای براندازی باید توسط تک تک ایرانیان تعیین گردد. در حقیقت آنچه تحت عنوان اتحاد مورد تاکید قرار گرفته است، اتحاد مردم ایران فارغ از مباحث دینی، قومی، زبانی، نژادی یا هر وجه ممیزه دیگر است و این تنها شاه کلید گذار از جمهوری اسلامی است که البته با تفرقه افکنی میان اقوام و تقویت پنهان تجزیه طلبان از سوی رژیم و سپاه آن را عقیم کرده اند. اما نکته آخر، واجب است که پیش از برگذاری رفراندومی که مردم می خواهند آینده کشور را رقم بزنند، احزاب تشکیل شده و تمام اهداف و عقاید خود را به مردم معرفی نمایند و مردم ایران نیز با دقت و کنکاش و مطالعه به پای صندوق های رای بروند. این بار اما همه پرسی نه به شکل آری یا خیر خواهد بود و نه کسی برای مردم دیکته می کند که آنچه او می گوید صحیح است، نه یک کلمه بیشتر و نه یک کلمه کمتر. تمام آنچه در این متن آمد حاصل تفکرات نگارنده و پژوهش هایی است که در چند سال اخیر در احزاب و تشکل ها و سازمان های گوناگون انجام داده است و صرفاً نظر خود را به رشته تحریر در آورده است که الزاماً دلیل بر پذیرش بی چون و چرای آن ندارد. نگارنده معتقد است که باید از امروز مطالبه گری و تحمل نظر مخالف را تمرین کنیم و سرلوحه کارهای خود قرار دهیم و باور کنیم که هیچ کس و هیچ چیز آن قدر مقدس نیست که مصون از نقد باشد و از دیدن افراد در ماه یا یافتن ریششان در قرآن یا جلسات پنهانیشان با موجودات ماورایی بپرهیزیم که همه ما انسان هستیم و ممکن الخطا. همانطور که شاهزاده رضا پهلوی نیز بارها در مصاحبه ها و یا در صفحه اینستاگرامی خود فرموده اند باید از فردگرایی و انتظار یک ناجی بگذریم و به نیرویی عظیم که نامش مردم است ایمان بیاوریم و هرکدام کاوه ای شویم و سر ضحاکان بکوبیم به سنگ پیش از آنکه اسکندری بیاید و آتشی خانمانسوز به پا کند.

پاینده ایران و ایرانی

زنده باد آزادی

هوشمند رحیمی (وکیل دادگستری و حقوقدان) – 28 آذرماه 2578

نمایش بیشتر

کیارش هوشمند

وکیل پایه یک دادگستری و استاد دانشگاه، دانش آموخته دانشگاه تهران

نوشته های مشابه

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

دکمه بازگشت به بالا
بستن