دل نوشته

خط خطی های ذهن پریشان من 8

چشمهایت

چشمهایت،

 آن دو چشمان دلربایت

اما امشب رنگی دگر داشتند،

با من شوریده آهنگی دگر داشتند

دل اگر تنها اسیر خاطرت بود

مرا حرفی نبود آخر

دل است این، دل

که زیر پات می باشد.

لبهایت،

آن دو قند سرخ نشانت،

با من امشب حرفی دگر داشتند

من شیدا را به زیر سم اسبان سیاه شب

دلم را آهنگی دگر داشتند.

مرا حرفی نبود آخر

دل است این، دل

که زیر پات می باشد.

دستانت،

آن دو ساق بلورین مرمر نشانت،

چه سردوچه بی روح بودند امشب

مرا یاری نمی کرد آنچه با تو بود امشب

راست است این که دل ار از خون نبود گــِــل بود

دل خونین من خونین تر شد امشب،

مرا حرفی نبود آخر

دل است این، دل

که زیر پات می باشد.

مرا سـِـرّ درون می کاهد و عشق توام در ســَــر

چه خونین و چه افسرده، تو را در ســَــر

هوای عشق دیگری باشد

مرا حرفی نبود آخر

دل است این، دل

که زیر پات می باشد.

نمایش بیشتر

کیارش هوشمند

وکیل پایه یک دادگستری و استاد دانشگاه، دانش آموخته دانشگاه تهران

نوشته های مشابه

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

همچنین ببینید

بستن
دکمه بازگشت به بالا
بستن